یک قشم و یک آقا مجتبی/ روایت شهیدی که همیشه با وضو بود+عکس و فیلم
تاریخ انتشار: ۳ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۲۵۶۸۷۷
به گزارش خبرگزاری فارس از بندرعباس، شهید مجتبی امیری دوماری شهید غیرت و امنیت در جزیره قشم است که 30 شهریور ماه امسال و در پی بروز اغتشاشات در جزیره قشم و در پی هتک حرمت اغتشاشگران به پرچم ایران و پرچمهای عزای امام حسین (ع) و نمادهای عاشورایی، با غیرت و غرور وارد میدان شد و چون ایمان قوی در دل داشت، با وجود تمامی وابستگیهایش، به آرزوی خویش رسید و به خیل شهدا پیوست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سعادتی نصیب ما شد تا در منزل این شهید غیرت و امنیت در منطقه طولا از توابع جزیره قشم میهمان منزل پرنور او شویم. همسر گرانقدر این شهید بزرگوار و پدر او میزبان حضور ما بودند و علی آقای 8 ماهه یادگار این شهید نیز که چهره پدر را بر سیرت دارد، حال و هوای این گفتوگو را گرمتر ساخت.
فارس: خانم درویشی (همسر شهید) چند سال است که ازدواج کردهاید؟ شهید مجتبی امیری به چه کاری در جزیره قشم مشغول بود؟
همسر شهید: ما 9 شهریور 1391 ازدواج کردیم و دو فرزند داریم. مائده 7 ساله و علی 8 ماهه. شهید از بچگی در جیرفت بزرگ شده بود اما بعد از ازدواجمان در قشم زندگی میکنیم و او هم کار تأسیسات برق انجام میداد و هم در زمینه لوازم بهداشتی و آرایشی فعالیت داشت. ما با شهید زندگی شیرین و خوبی داشتیم. او درآمد زیاد و بالایی نداشت اما چون ایمان زیادی در وجودش بود، زندگیمان با برکت میچرخید.
فارس: ایشان چه ویژگی بارزی در وجودش بود که با او ازدواج کردید؟ مهمترین خصوصیت وجودی ایشان چه بود که مردم قشم برای بدرقه ایشان چنین سنگ تمام گذاشتند؟
همسر شهید: آقا مجتبی از همان اول زندگی مشترکمان اهل نماز و روزه و توکل به خدا بود. هر وقت برای نماز مهیا میشد و جانماز پهن میکرد، برای من هم پهن میکرد. ایشان متولد 19 اسفند 1367 بود و روزی که ازدواج کردیم، ایشان حدود 24 سال داشتند و من 21 ساله. زندگی خودمان را با توکل به خدا شروع کردیم و خدا روزی رسان زندگی ما بود. ایمان واقعی و پرهیز از ریا، خانواده دوستی، مهربانی و شور برای زندگی در وجودشان فراوان بود. مائده که آمد زندگیمان خیلی شیرین شد و او بی نهایت با مائده دوست و همدل بود.
پدر شهید: هر چند روز یک بار که به دیدن من میآمد اول پاهایم را با اصرار ماساژ میداد و بعد صورت خود را کف پای من میکشید. او خوش رفتار و همیشه با پدر و مادرش با احترام رفتار میکرد.
فارس: در و دیوار خانه را به عشق مائده، رنگ کرده؟ تا او را خوشحال کند؟
همسر شهید: دیوارهای خانهمان را خودش گچ کرده و برای اتاق مائده هرچه اراده میکرد برایش به دیوار میکشید تا از کودکیاش لذت ببرد. با مائده بی نهایت مهربان و دوست بود. میگویند دخترها باباییاند و مائده واقعا با پدرش روزهای خیلی زیبایی گذراند تا 7 سالش شد. اما این روزهای خوشحالیش، خیلی کوتاه بود.
فارس: شنیدیم که شهید با وضو آن روز از خانه بیرون رفته بود؟
همسر شهید: بله. ایشان همیشه با وضو بودند. صبح که از خانه بیرون میرفتند، وضو میگرفتند. حتی گاهی برای وضو گرفتن، مائده را هم با خود میبرد و مائده هم وضو میگرفت. روز حادثه هم با وضو از خانه بیرون رفتند. حوالی ساعت 11 شب بود که با خبر شدیم بدلیل اصابت گلوله کلت کمری دچار جراحت شدند و چون گلوله از نزدیک و با زاویه کم وارد بدن ایشان شده بود، چندین عضو داخلی ایشان را دچار آسیب شدید کرده بود. اقدامات اولیه را در بیمارستان قشم انجام دادند و او را به بندرعباس منتقل کردند.
فارس: 10 روز در بیمارستان بندرعباس بودند؟
همسر شهید: بله. حدود 10 روز در بیمارستان بندرعباس درگیر این جراحت شدید بودند و چون اصابت گلوله به یکی از کلیههای ایشان هم آسیب شدیدی زده بود و با وجود چندین عمل جراحی بر روی ایشان اما 9 مهر آسمانی شدند و ما را تنها گذاشتند.
پدر شهید: مجتبی اهل زحمت بود. دستان او با وجود سن کمش اما همچون دستان پیرمردان سختکوش بود. دستان زبر و زخمتی داشت که ناشی از کار فراوان برای روزی حلال خانوادهاش بود.
فارس: تشییع پیکر ایشان در جزیره قشم خیلی باشکوه برگزار شد. خودتان فکر میکردید که آقای مجتبای شما روزی این چنین تا آرامگاه ابدیشان بدرقه شوند؟
همسر شهید: خودش خیلی به شهادت فکر میکرد. گاهی صبح ها با حال خوبی از خواب پا میشد و از دیدار با حضرت فاطمه زهرا (س) و یا رهبر انقلاب در خواب تعریف میکرد. یکی از روزها برایم تعریف کرد که آقای خامنهای را دیده است و از او خواسته تا برای شهادتش دعا کند و آقا به او گفته که خیلی دیر نیست. او از همان روز حال و هوای غریبی داشت.
علی امیری دوماری فرزند 8 ماهه شهید - علی دارد دندان در میآورد و این روزها بی قرار دندانهایش است
فارس: ایشان در فراغت بیشتر چه میکرد؟
همسر شهید: اهل مسجد و برگزاری تئاترهای آیینی بود. مثلا ماجراهای روز عاشورا و یا روزهای قبل و بعدش را و مظلومیت حضرت زینب و زندگی حضرت عباس (ع) را به همراه جمعی از جوانان محل در مساجد روایت میکردند. گاهی در حیاط خانه برای ساعاتی تمرین میکردند و بعد راهی محل نمایش و اجرا میشدند. در تعزیه هم فعال بود و در مناسبتهای مختلف به همراه جوانان محل تعزیه هم اجرا میکردند. اهل خانواده هم بود و سعی می کرد با بچهها وقت بگذراند. خیلی با مائده بازی میکرد و شور و حرارت خاصی در بازی داشت که کودک را به شوق میآورد.
مانده، علی و مادرشان
فارس: نظر شما درباره این اتفاقات اخیر در کشور چیست؟
همسر شهید: ما داشتیم زندگی خودمان را میکردیم. اهل حاشیه و برنامه خاصی نبودیم و همیشه سرمان به زندگی خودمان بود. مجتبی عاشق رهبری و امام و کشورش بود. او هرگز تاب نمیآورد که پرچم ایران و اسلام و امام حسین (ع) را در آتش و یا بر زمین افتاده ببیند و لذا او با مشاهده اوضاع آن شب در جزیره قشم و به عشق امام حسین (ع) و حضرت زهرا (س) جلو میرود و مورد اصابت گلوله قرار میگیرد.
او به آرزویش رسید چون واقعا وقت و بی وقت از شهادت حرف میزد اما ما از خون او نمیگذریم و از دستگاههای مسؤول میخواهیم که با عاملان این وضعیت و بوجود آورندگان این وضعیت برخورد کنند. خون او عشق به ولایت و ایمان به راه خدا را در وجود همه ما تقویت کرد و شب و روزی نیست که به یاد او نباشیم. همه محل اکنون در طولا در قشم عزادار او هستند و مهر و محبت فراوانی از سوی اهالی محل و خانوادههای پیرامون نثار ما میشود. مردم واقعی خوبی که در طول تمام ساعات شب و روز در هفتههای اخیر کنار ما بودهاند.
پدر شهید مجتبی امیری دوماری - او رزمنده 8 سال دفاع مقدس است و این روزها بدلیل عوارض جسمانی دیگر قادر به انجام شغلش که مکانیکی بوده، نیست
روایت پدر شهید از خصوصیات شهید مجتبی امیری دوماری
فارس: از ایشان دست نوشته و یا وصیتنامهای هم به یادگار مانده؟
همسر شهید: بله. ایشان وصیت نامه داشتند و از سال 99 درباره زندگیشان و دیگر مسائل نکاتی مکتوب کردهاند که زیر محل همیشگی جا نمازشان قرار داشت. ایشان سالها نماز شب میخواندند و تعقیبات نماز را به زبان ساده برای خودشان نوشته بودند و در سجاده قرار داده بودند. دستشان هم همیشه با وجود این که زندگیمان در سختی است اما به کار خیر بود و همیشه گوشهای زمان و توان خودشان را برای خدمت کردن زیر پرچم اهل بیت قرار میدادند.
به یاد روزهایی که شهید با دختر کوچکش هم بازی میشد. از او خاطراتش برای مائده به جا مانده است.
به گزارش فارس، تصویر بسیجی شهید مجتبی امیری در جای جای جزیره قشم این روزها نصب شده و مردمان دیار شرجی و مهر، یاد او را هرگز فراموش نخواهند کرد. جوانی که با شور و عشق به همنوعانش زیست و همه اهالی محل و دوستان و همه آنهایی که او را میشناختند از نیکی او در اخلاق و کردار برایمان گفتند.
مجتبی امیری دوماری فرزندی از دیار خلیج فارس است که وجود خویش را مملو از عشق به خدا کرد و هر لحظه در یاد خدا بود و مردم جز نیکی از او به یاد ندارند. فرزندان او نیز بی شک خود را به ارزشهایی میآرایند که برای پدرشان سراسر باورمندی و ایمان بود.
روایت ذاکری دوست صمیمی شهید از روز شهادتش
قشم و سرزمین شرجی جنوب چنین فرزندانی کم ندارد.
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: جزیره قشم هرمزگان بندرعباس شهید غیرت و امنیت شهید مجتبی امیری جزیره قشم همسر شهید پدر شهید زندگی ما
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۵۶۸۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۲ دهه خدمت در منطقه محروم / روایت معلم غلامانی از زندگی معلمی
معلم غلامانی که دو دهه را در مناطق محروم خدمت کرده است، از سختیهای شغلاش میگوید و اینکه چگونه وقت گذراندن با نوجوانان روزهای خدمت را برای او شیرین کرده است تا آنجا که «غلامان» را خانه خود میداند.
به گزارش خبرگزاری ایمنا از خراسان شمالی، «معلمی شغل انبیا است»؛ جملهای که زیاد شنیدهایم و با آن آشنا هستیم، اما آنچنان از سختی و شیرینیهای این شغل باخبر نیستیم. هفته معلم که یادآور شهادت بزرگ معلم انقلاب اسلامی ایران، شهید مرتضی مطهری است، فرصت مناسبی را به وجود میآورد تا دقایقی را با معلمان سپری کنیم تا شاید با گوشهای از زندگی آنها آشنا شویم.
به سراغ یک خانم معلم میرویم؛ یکی از فرهنگیان دغدغهمند خراسانشمالی که ۱۸ سال است با وجود آنکه میتواند در بهترین نقاط به کار بپردازد، اما در منطقه محروم غلامان مانده و صفا و صمیمیت خدمت در میان بچههای منطقه را با آسایش داشتن در مناطق و شهرهای مرفه عوض نکرده است.
وی عشق به دانشآموزان و مظلومیت آنها در کمبود امکانت را عامل ماندگاری خود در این منطقه میداند و میگوید بیشتر معلمها از همان لحظهای که به اینجا میآیند برای گرفتن انتقالی و رفتن به نقاط بهتر لحظهشماری میکنند، اما ماندن در این محل برای او لذت دیگری دارد.
حلما امیری با ۱۸ سال سابقه خدمت در منطقه غلامان از تلخ و شیرینهای شغلش و خاطراتش با دانشآموزان میگوید؛ او روزهای سختی را در سالهای ابتدایی خدمتش گذرانده است؛ از جادههای پر از خطر منطقه تا دوری از خانواده، دوستان و کمبود انواع امکانات اولیه در منطقه خدمت، اما هیچکدام نتوانسته است از عشقش به معلمی بکاهد.
وی معلمی را عاشقانه دوست دارد و مهمترین وظیفهاش را انسانسازی میداند؛ خانم امیری لذت میبرد که یک معلم است و میتواند به دانشآموزان خدمت کند؛ خانوادهاش نیز به معلم بودنش افتخار میکنند و تلاش کردهاند در سختیها همراهش باشند.
حلما امیری کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی در حال حاضر به عنوان مدیر مدرسه در شهر محروم غلامان خدمت میکند. وی مهمترین رسالت یک معلم را خدمت به دانشآموزان و انسانسازی میداند، چراکه امروزه دانشآموزان نیاز فراوانی به رهنمودهای یک معلم دلسوز دارند.
این معلم میگوید اینجا منطقه محرومی است که بسیاری از معلمان به محض تمام شدن ابلاغ خدمت به دنبال رفتن از اینجا هستند، اما من نمیتوانم دانشآموزان و مردمی که با آنها اُنس گرفتهام را رها کنم چراکه آنها را مثل خانواده خودم میدانم و همچون یک خانواده صمیمی برای دیدن موفقیت تک تک دانشآموزانم لحظه شماری میکنم.
او از سختیهای کار کردن در این منطقه حکایتها دارد، آنچه خودش طی این سالها با پوست و خون درک کرده است؛ «شهر غلامان فاصله زیادی با مرکز استان دارد و جادههای خطرناک، رفتوآمد را برای معلمان سخت میکند، علاوه بر اینها وجود قومیتهای مختلف در این منطقه باعث میشود که بیشتر اوقات دانشآموزان دوزبانه را در مدرسه داشته باشیم که مشکلات خاص خودش را دارد.»
این معلم غلامانی از کمبود امکانات و فضاهای آموزشی میگوید که سختیهای تدریس را دوچندان میکند؛ «من همین جا از همه همکارانم که سختیهای خدمت در این منطقه را به جان میخرند و با عشق و علاقه زندگی خود را وقف دانشآموزان کردهاند تشکر میکنم.
حلما یکی از مهمترین عوامل ماندگاری در منطقه غلامان را نگاه و لطف ویژه اهالی نسبت به معلمان و قشر فرهنگی میداند که باعث مضاعف شدن انگیزه معلمان در خدمترسانی میشود، این شغل را با بینش و آگاهی انتخاب کردم و همواره به آن عشق میورزم.
وی اذعان میکند که حضور در میان دانشآموزان و کمک به آنها برای هر معلم بسیار لذت بخش است؛ برای من که مدیر دبیرستان هستم، دیدن موفقیتهای علمی و پرورشی دانشآموزان در حیطههای مختلف شیرینترین تجربه خدمتم را رقم میزند. سال گذشته یکی از دانشآموزانم که پدرش را در سن جوانی از دست داده بود و سودای رشته پزشکی را داشت، توانست در این رشته و در دانشگاه کرمان قبول شود و این خاطرهای شیرین برایم رقم زد که تا سالها در ذهن من باقی خواهد ماند.
معلم غلامانی دیدن اشک دانشآموزان را بدترین خاطرهاش عنوان میکند و ادامه میدهد: یک روز به یاد دارم که پدر یکی از دانشآموزان که از انجمن اولیا و مربیان مدرسه نیز بود به رحمت خدا رفت و دانشآموزم از این اتفاق خبر نداشت، من و همکارانم نمیدانستیم چطور باید این خبر را به او بدهیم تا اینکه عموی دانشآموز به مدرسه آمد تا او را با خود ببرد و خبر مرگ پدر را به او بدهد؛ این تلخترین لحظهای بود که من در کل دوران خدمتم حس کردم و هرگز از یادم نمیرود.
وی از اوقاتی میگوید که ناامید شده است؛ «آنجایی که تمام تلاشم را میکنم، اما دیگران این تلاش را نمیبینند و فکر میکنند اگر به نتیجه نرسیدند به خاطر کمکاری من است من انگیزهام را از دست میدهم اما وقتی من خدا را ضامن و شاهد کار خود قرار میدهم دوباره سعی میکنم با قدرت به وظیفه و رسالت خودم عمل کنم.»
حلما سر و کار داشتن با نوجوانان و در جمع آنها بودن را بهترین مزیتی میداند که در شغل معلمی میتوان داشت. وی ادامه میدهد: معلمان با دانشآموزانی سروکار دارند که دوران حساس زندگی خود را میگذرانند و بازیگوشیهای مختص به این سن از سوی دانشآموزان لحظات تدریس را دشوارتر میکند.
از نظر این معلم غلامانی معلمی را باید با عشق و علاقه انتخاب کرد، نه به عنوان یک شغل پر درآمد چراکه هیچگونه امتیازی نسبت به دیگر ارگانها ندارد.
حلما یکی از مهمترین مطالبات معلمان را ایجاد همسانسازی حقوق و برخوردار کردن معلمان از بستههای حمایتی و مزایایی که کارکنان سایر دستگاهها دارند، عنوان میکند.
کد خبر 748209